گفتم که مدرسه ما نوبنیاد بود. واقعا نو بنیاد. و دوم راهنمائی هم از بهترین سال های عمر من! خب لوس مدرسه بودم . اجازه داشتم زنگ های تفریح که همه می بایست کلاس ها و سالن را ترک می کردند و میرفتند تو حیاط , بمانم هرجا که دلم میخواد!!
داشتم برای خودم تو راهرو قدم میزدم که یهو دیدم یه چیزی مثل شلاق یا خطکش میخواد فرود بیاد توسرم ! هنوز دستم را بالا نبرده بودم که صدای فریاد آقای مدیر سر ناظم جدید شنیدم : آقای طاهری ایشون آقای متین زاده هستند! همون موقع بغضم ترکید! و خانم گل محمدی مشاور بهداشت مدرسه که همه پسرها عاشقش بودند سر رسید و بغلم کرد و با خودش برد دفتر. برام میوه و شیرینی آورد .نوازشم کرد و و دلجویی! اونقدر که همه چیز فراموشم شد غیر از اون دلجوئی ها و بوی عطری که آرامم کرد.
ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.
حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.
معلم های من 3
