اون به بچه ام نگاه کرد . بهش لبخند مهربانی زد. بچه ام خندید. او لحظه ای باهاش بازی کرد. مرد خوش قیافه ای بود که بچه ام را دوست داشت. نگاهی به من کرد و گفت بچه شیرینی دارید و بعد رفت. و من مانده بودم تو خلق لبخند نجیبانه و جذابی که بهش بگه دنبال مرد خوش قیافه ای هستم که بچه ام را دوست داشته باشد