ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

29 مهرماه 1383

دیروز کمی بهتر شده بودم و رفتم بیرون برای انجام 2 ساعت کار! همانجا باز حالم بد شد و همان گیج خوردن

بسختی خودم را رسوندم خونه و افتام روی تختم! دکتر  گفته بود شاید مجبور باشم یکهفته استراحت مطلق بکنم! و من باسوء استفاده از کلمه "شاید" دکتر استراحت را شکستم ودوباره به گیچی برگشتم البته نه بشدت روز اول!

کارم شد گوش دادن به رادیو و نوار داستان انگلیسی و...دیدم سر رفتگی حوصله ام را جبران نمی کنه! غلط یا درست کتاب خواندن را هم به استراحتم اضافه کردم!

 رمان کافه نادری از رضا قیصریه  را تو این مدت خوندم باضافه یه کتاب داستان انگلیسیی خلاصه شده که همیشه تو دستمه برا خوندن!

راستش خیلی زیاد از قیصریه نمی دونم ولی اول کتاب ناشر زده بود 1319 ومن برداشت کردم که جوان همان موقع ها باشه! می خوام بگم اگر وقت زیاد ندارید لزومی به خوندن این کتاب نیست!!!! تواین رمان همه قهرمان ها هنرمند نقاش و شاعر و داستان نویس و روزنامه نگار  پامنقلی و زواررفته و خودفروخته هستند که هیچ مسئله ای برایشان جدی نیست!! یعنی داستان تمام روشنفکری ایران همین بوده و هست و بس!!

من نمی دونم چرا اخیرا موضوع خیلی از رمان های ایرانی  شده کوبیدن روشنفکری آنهم از نوع مطلقش ! حال اینکه کلی سوژه ومطلب وجود داره برا نوشتن!

بنظرم نون به نرخ روز خوردن شکل های متفاوت و پیچیده ای داره که ممکنه هر انسان حتی صادقی را به دام بیاندازه!! من هیچ توهینی به نویسنده نمی کنم و یادآورمیشم که توصیف صحنه های بزم ها و مهمانی های گذشته ای که تو کتاب تند تند وباعجله و گزارش گونه آمده قبلا هم در کتب از این قبیل خوانده  ام و بسیار هم قهرمانان شبیه بهم اند!

محض نمونه من یه آدم روشنفکر سالم ودلسوز هم تو این کتاب ندیدم وبه معلوماتم از تاریخچه کافه نادری بیش از آنچه در ذهنم جا داده اند چیزی اضافه نشد و آنقدر گوشه وکنایه و احتمالا اسامی مشابه با آدم های زنده در این کتاب  وجود داره که فقط خودش و دوستانش می فهمند منظور کیه؟! یعنی هم نسل هایش و

آخه اخیرا مد شده که برخی از داستان نویس های ما موضوع داستانشونو رفقاشون انتخاب می کنند با یه علامت های مخصوص که بقیه رفقای مشترک دست به قلمشون متوجه شوند! حالا یا طرف را می کوبند وخرد و خمیر می کنند و یا نان قرض گرفته شده را پس می دهند!

قبل از اینکه دوباره  خواندن داستان های ایرانی را کنار بگذارم کتاب های بهتری را به من معرفی کنید!

نه نمی خواهم ایرانی کوبی راه بیندازم برعکس دوست دارم بی تعصب خواننده  و شنونده و بیننده باشم و برای فارسی بودنش هم با پارتی بازی وقت بگذارم تا به اندازه خودم نقشی در پیشرفت فرهنگ و هنر جامعه مان داشته باشم! بدون نقد ما نویسنده وگوینده و آفریننده رشد نخواهد کرد!

من به نقد و انتقاد میگویم توجه وارج نهادن