هیچوقت گمان نمی کردیم که این کلمات سخت و بیرحم جائی در ذهنمان خانه کرده باشند برای مبادا روزی!
هیچوقت مبادا روزی را تصور نمی کردیم که خواسته باشد جائی در دل مان پنهان شده باشد برای مبادا لحظه ای!
باور نمی کنم آن کلمات خاک آلود و سرد را
باور نمی کنم آن قضاوت های بیرحم ر ا که از دهان ما بیرون آمده باشند.
باور نمی کنم که نفرت, همیشه , سرخورده های عشق را جمع کند برای مبادا روزی!
مرزهای دوست داشتن و عشق نورزیدن , مرزهای نفرت نداشتن و دوست داشتن چه بی رنگ و نازکند!
هر روز حساس تر و بی ظرفیت تر شده ایم!!
این همه فاصله
این همه فاصله در تعبیرهای ما از کلمات و لحظه ها, شگفت انگیز است!
وآن همه خودخواهی و چشم پوشیدن
یا ندیدن!
آن همه ادعاهای ما, آن همه فخر
آن همه تحسین دیگران!
آن همه حسرت که برما می خوردند.......
وای چقدر تعبیرنادرست از رفتارهایمان داشتیم.
اکنون سبک تریم! حرف های دل رو به درون دیگری ریخته ایم!
اگر حرف های دیگری سنگینی نکند, هردو سبک تریم!!