7 آذر ماه 1384
از خانم لام ممنون که نظرشان را برايم نوشتند
من هم به داشتن دوستاني مانند شما مفتخرم و خوشحالم از
اينكه نظرات ديگران برايت مهم است.راستش اگر قرارشود به
سبك خودت نظر بدهم بايد بگويم حيف از شش هزارتوماني كه
ميتوانست درجاهاي مناسبتري خرج شود و حيف از وقتي كه
پاي اين تئاتر صرف شد ،البته من به اين غليظي با موضوع
برخورد نميكنم اما از مجموع تئاترياد شده نيز راضي
نيستم چرا كه تقريبا همان درك ساده و سردستي را كه آقاي
ميم گفته از اين نمايش دارم. اينكه ميگوييد نمايش در
عين سادگي داراي پيچيدگي وفلسفه خاصي بوده ، درست ، اما
ميخواهم بدانم چه چيزي در اين دنيا هست كه فلسفهاي
نداشتهباشد؟ سادهترين موضوعات را در نظر بگيريد،
ميتوان گفت كه فلسفه عظيمي پشت آن است .مثلا اين جمله :
(عمراين پشه به پايان رسيد) آيا ميتوانيد بگوييد كه در
كنه اين جمله موضوعي فلسفي نهفته نيست ؟ اين از بخش اول
،اما دومين قسمت در مورد برخورد آرا در چهل ثانيه كه در
نهايت هم آن را تحسين كردهايد ، حقيقتا متعجب وشگفتزده
شدم چون اين نقض تمام آن چيزهايي است كه تا به
امروزدلمشغوليهاي مشترك ما را تشكيل ميداده،چرا بايد
از بحث درمورد نظرات ،عقايد وحتي سلائقمان در موضوعات
مختلف امتناع كنيم يا واهمه داشته باشيم. شما بهتراز من
ميدانيد كه نقد پايه اصلي تمدن جديد ودنياي مدرن است
،خوب چرا ما بايد از بيم محاجه يا به زعم شما مباحث
بينتيجه از برخورد آراء جلوگيري كنيم؟ به نظرم
اگربتوانيم عقايدمان را هرچند كه مخالف يكديگرباشند
حضورا عنوان كنيم و باز هم دوستان خوبي باشيم كار بجا
وقشنگي انجام دادهايم نه اينكه از ترس ناراحتي ديگري
نظراتمان را قورت دهيم و نهايتا دچار غمباد شويم
.اميدوارم ما نمونه آدمهايي باشيم كه در عين اختلاف
سلائق فاحش از دوستي با هم لذت ببريم،همينگونه كه هست .
راستي آخرش نفهميدي چرا اونجا اونقدرگرم بود؟
خانم لام من با نقد و برخورد آراء و ابراز نظر وعقيده مخالفتی نداشته وندارم
ولی حس وسليقه بحث کردنی نيستند! چطور ميشه کسی را قانع کرد که
از رنگ آبی خوشش بيايد! پس کافيست که من بگويم اين رنگ را بی دليل يا با دليل دوست دارم و
شما هم بگوييد که همين حس را داريد يا خير؟