ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

27 دی ماه 1384

نمایش یک زن یک مرد به کارگردانی آزیتا حاجیان توسالن اصلی تئاتر شهر!! لقمه ای بزرگ از برشت برای کارگردانی بی تجربه!! نمایشی سرگیجه آور با دکورمسخره زمان طولانی وکسل کننده!!

البته ترجمه ها و اجرای مربوط به گروه  همسرایان خوب بود ولی خیلی شلوغ و درهم برهم و غیر ضرور

بازی بسیار عالی مریلا زارعی وزحمات او واقعا حرام شد!! حیف ! بازی های دیگه هم اکثرا در حد متوسط و معمول تئاتر ایران بودند و .... بنظرم این نمایش  نه تماشگرعام را راضی کند ونه تماشگر خاص!

............................

چه خوبه که این کوهستان  درکه واین پنج شنبه های تعطیل واین درد دل های هفتگی  وجود دارند که تخیله مان کنند!!!!

دلم می خواد هر روز بنویسم یعنی موضاعات خیلی زیادی توذهنم هی مرور می شوند وهی میخواهند حک شوندجائی  ولی نمی دونم چرا اینقدر همه چیز می ریزه بهم و وقت کم میاد!

دلم برای وبلاگ های ناشناس خوندن وکشف دوستان جدید هم خیلی تنگ شده  ولی کووقت؟ پیداش می کنم! حتما پیداش می کنم. چون دلم می خواد مجله های هفت وگلستانه و فیلم و روزنامه شرق را هم بخونم که نمی دونم چرا نمیشه؟ یعنی می دونم فقط باید اوضاع را مرتب کنم. چقدر داستان ونمایش خارجی وایرانی هم هست که دلم می خواد بخونم و چقدر فیلم که دوست دارم به دقت ببینم  و چقدر دوست که تک تک ببینمشان و گپی باهاشان بزنم  و بگم که چقدر دوست شان دارم! حالا فکر کنید تکلیف اون هم خاطرات نوشته شده و عکس های گرفته شده و فیلم هایی که با ذوق زیادی از کلی جا گرفته ام تا روزی بخونم وببینم چه می شود؟

من هی تلنبار می کنم برای روزی ..... کی اون  روزها می آیند؟ وچه حسی خواهم داشت از مرور گذشته؟

خوشبختانه لحظه نوشتن  برایم لحظه لذت بردن است ونه اثری از خود برجای گذاشتن!! ولی متاسفانه لحظه گرفتن فیلم و عکس همیشه برام جای لذتش در آینده ای بوده که باید بیاید!!!! و یاد حرف دوست نقاشم می افتم که وقتی در فرانکفورت مشغول فیلمبرداری بودم می گفت همین الان از دیدنش لذت ببر و فرصت خود را با ضبط کردن از بین نبر در ذهنت حک کن!