ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

1 تیرماه 1385

ما هنوز تو چهار شنبه گيريم! و پنج شنبه شما شروع شده و داريد ميريد درکه!!

ما ده و نيم ساعت از شما عقب هستيم. و موقعی که شما تو کافه اذغال چال داريد آبگوشت می خوريد احتمالا من دارم خواب می بينم تو رختخوابم. نوش جانتان. اميدوارم که هوا گرم نباشه و بتونيد حسابی لذت ببريد. می دونم که ياد ما هستيد و حتم دارم که حرفمون رو می زنيد. نگيد خوش به حال ما!! نمی گيم خوش به حال شما!! هرکدوم به شکلی لذت می بريم. همونطور که ممکنه شکل مشکلاتمون با هم فرق کنه.

ما هنوز به مرحله ننه من غريبم نرسيده ايم!! يعنی با تجربه ها ميگن فعلا جا داريد تا به اونجا برسيد. تازه تا ده روز ديگه ميريم تو خونه خودمون و بايد سگ دو بزنيم برای تهيه وسايل اوليه زندگی و گرفتن يه خط تلفن و يه کابل اينترنت و بعد رزومه اينطرف و اونطرف فرستادن و جواب های منفی گرفتن بخاطر زبان الکن!!

به خودم تا ۳ماه فرجه ميدم که از جيب بخورم و دنبال کار تخصصی خودم باشم و بعد اون تا بخوام يه درسی رو از کالج بگيرم  هرکاری راکه شد قبول کنم و زودتر داخل جامعه بشم.  

انگار تو کوه بودم که يهو زدم به صحرای کربلا!!  داشتم می گفتم که بهتون خوش بگذره خيلی زياد.

چه خوبه حرف های تکراری نشنيدن!!! چه خوبه گاه دور بودن و به نزديکان فکر کردن چه خوبه برهم زدن عادت!‌  دوباره ديدن

چه خوبه رسيدن اون لحظه که دلت برای آنچه که غير قابل تحمل می دانستی تنگ بشه

نوشتم : چه بده .....

نه از بد ها نمی خوام بگم. امروز نه.

می خوام پنج شنبه  که هنوز شکلش در مغز من عوض نشده  مزه لحظات خوش و نفس کشيدن باشه.

لحظه های به شوخی گرفتن همه چيز .

 فراموش کردن همه فشارها و آلودگی های صوتی و تصويری و فرهنگی و سياسی و اجتماعی و اقتصادی و...

همه ما حق داريم که لحظه های فراموشی داشته باشيم و در بی رحمی کامل لذت وحشتناک ببريم و به رنج ها و دردهای انسانی فکر نکنيم!

مگه غير اين می توان برای فردا انرژی داشت و زندگی کرد؟!

پرويز سيفون را تو طبقه بالا کشيد . اينجا درست بالای سر من و بر فراز همه اين نوشته ها!!!

وقتی بالا سيفون می کشند اينجا زلزله می شه!!! نميشه اينا رو نگم و شما را تو حسی که بهم دست ميده شريک نکنم! 

و آخرش بگم:  چقدر خوبه اخبار نشنيدن!! و از همه چيز به شکل خودخواهانه ای دور بودن!! هی فراموش کردن و هی خود را به کوچه علی چپ زدن!