ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

28 تیرماه 1385

صبح که از خواب بلند شدم دست به عملی غیر طبیعی زدم. قبل از هر چیز کامپیوتر را روشن کردم و بعد تو یاهو مسنجر را فعال کردم و رفتم سراغ چک کردن ایمیل ها .

همینطور که مشغول بودم امداد غیبی اومد رو خط من و گفت که اسمم براش آشناست و ..من گفتم که چقدر از نوع قلم و نوشتن و بیان کردن حس ها و موقعیت ها یش خوش می آمده و توانا می دیدمش و....صحبت به ونکوور بودن من رسید و تازه وارد بودن و کار نداشتن و گیچ و گوجی و....و چند سوال از اون و جواب از من که تشخیص داد من حتما باید کیس منیجر داشته باشم و ...که خود او اینکاره است و اتفاقا امروز ساعت یازده یه وقت کنسلی داره و می تونه من رو ببینه.

خدای من چه جالب. پاسخ به مشکلات و کنجکاوی ها فقط با یه تیر!!

ساعت یازدونیم صبح رسیدم دفترش . عجیب بود که هیچوقت نمی تونستم حدس بزنم که او چه شکلی ست و چه کمکی می تونه به من بکنه!! ولی وقتی دیدمش دانستم نگاه و چشماش فقط می تونست همونجوری باشه که الان هست. با یه خنده با نمک. دیدید اونهایی را که با چشمها و خط یا چاله ای تو لپ هاشون می خندن؟ این از همون ها بود. یه نگاه و انرژی مثبت و آشنا و گرم.

و....جدی و رک گو در کمک کردن. موقعیت واقعی را تشریح کرد.آینده های متفاوتی را که می تونم داشته باشم را برام کشید و راهها هرکدام را هم رسم کرد. و گذاشت خودم نتیجه بگیرم که رهی جوالدوز بزرگی رابه خودت فرو کن تابادهای آشکار و پنهان خودآگاه و ناخودآگاه بخوابند و سبک شوی برای وارد شدن به یه محیط و فرهنگ جدیدو دست یافتن به امکانات بهتر در آینده. کار و زبان. و سخت کوشی یکساله و دو ساله .

آنچه که می تونست برام گفت و انجام داد و راهنمائی کرد. تا من به خودم بگویم که چه خوب شد امروز اینطور بدون مقدمه و ناگهانی رفتن سراغ کامپیوتر و مسنجر!

 

 

تصحیح یه اشتباه دیگه که مربوط به اتوبوس میشه. هر  مسیر را نمی توان با 2.25 دلار رفت !! اگر تو مسیرت از 2 منطقه عبور کنی 3.35 و اگر از سه منطقه 4.5دلار خواهد بود. و جالبه که من دهها دفعه با همین 2.25 از اینطرف شهر رفته بودم اونطرف و مشکلی پیش نیامده بود تا امروز که بازرس اتوبوس دریایی به من گفت شما باید بلیط 3.35 تهیه کنی! البته چون اتوبوس دریائی تا یکدقیقه دیگر حرکت می کرد گفت برو ولی دفعه دیگه یادت باشه. و یادم اومد که راننده اتوبوس ما گاهی تو تهرون محکم میزد رو ترمز و می پرید پایین به سمت در عقب  و داد می زد هی خانوم بلیطت رو ندادی! از شما بعیده! خجالت هم خوب چیزیه!...و ...البته نه همشون!

می دونم که تو فرهنگ و مملکت ما هرچیز در منتهی علیه خود امکان پذیره! قانون را به زشت ترین صورت اجرا کردن و قانون را مثل آب خوردن زیر پا گذاشتن.