گفت چطوری ؟
گفتم راضیم! خوبه! همه چیز خوبه و لذت بخش
گفت تا یادمه تو همیشه راضی بودی تو هر شرایطی که باشی اونو بهترین وضعیت می بینی!
گفتم راضی بودن و رضایت داشتن تو امکانات و موقعیت تعریف میشه
گفت و تو همیشه همون امکانات را کافی می بینی!
گفتم با حسرت زندگی کردن رو ناشی از بی عرضگی و بی هنری می دونم. حسرت خوردن به موقعیت های دیگه باعث از دست دادن امکاناتی میشه که به اونا همین الان شدیدا نیاز داریم
خیلی گفت و خیلی گفتم و....آره حس خوبی دارم. از تصمیمون خوشحالم. کار درستی کردیم
شانس خوبی آوردیم و...و می خوام بگم که اگه این موقعیت بدست نمی اومد و اینجا هم نمی اومدیم سعی می کردم همونجا به امکاناتی که داشتیم شکل و رنگ دیگه ای بدم و خوب زندگی کنیم. مثل همین باقی مونده ما تو تهرون بچه دهای تخس لویزان را می گم که هی پیام های خوب و دوست داشتنی برام می ذارن.
اونا همچنان خوش میگذرونن و زندگی می کنن.
اونم یه شکل از زندگیه. مثل این شکل از زندگی ما.
یه خط می کشم و خوشبختی هامون رو بهم وصل می کنم.
همه تو همه خوشی ها و امکانات دنیا شریک می شیم.
همین هاست که زندگی رو زیبا می کنه
چه خوبه که اینهمه راه برای زندگی وجود داره و اینهمه راه برای خوش بودن و زنده گی کردن
جای ما را تو درکه خالی کنید بچه های تخس لویزان
ما همیشه روی یکی از مبل های خونه تون لم داده ایم و به حرف های بی وقفه شما گوش می دیم!
به اون خنده هاو غیبت های ناتمام از کسانی که فقط یه لحظه از چشم تون دور شدن!
غیبت ما را که حتما می کنید! خوش باشید بخندید و هی پشت سرمون صفحه بذارین !
ما کلی خوشحال میشیم. حس خوبی بمون دست میده وقتی می دونیم که غیبتمون رو می کنید!
باور کنید ما هنوز فرصت غیبتت کردنتان را پیدا نکرده ایم!
یعنی هنوز دنبال یه پای اساسی و خوب می گردیم که حسابی موقعیت رو بفهمن و تا آخرش بامون بیان!
