آسمان پر از ستاره بود
ونکوور را می گویم
من دیشب زیر این آسمون پر از ستاره خوابیدم
تو فضای باز
بایاد تموم پشت بام خوابیدن ها
همون شکل بود
ستاره ها همونجا بودند مثل آسمون تهران
شهاب ها همان بازی را داشتند مثل همه شهاب های دنیا
دو ساعت یا بیشتر تو اون سکوت شب زل زدم به آسمون
چقدر دنیا کوچک است
چقدر راهها نزدیک
چه ریشه عمیقی دارد این زندگی
چرا نمیشه از همه این حس گفت
چرا اینقدر ناتوانم در گفتن
چه سهم بزرگی دارند این شاعران که حس های آشنای ما ر ا باز می گویند
چه آسان میشه شریک شد تو اونهمه خوشبختی
تو این همه حس و تو این همه زندگی