دوست کلمبایی من میگه چرا همه فکر می کنند کلمبیائی یعنی یه آدم ربا یا کوکائین فروش
میگه مردم کلمبیا یه مردمی هستند مثل همه جای دیگه و با همون میزان طبیعی جرم و جنایت که ممکنه تو یه جامعه ای باشه. میگه بیشترین مصرف کوکائین را خود آمریکائی ها دارن !چرا مصرف خودشون را کنترل نمی کنند! ما که وارد کشورشون نمی کنیم. این خودشونند که با قاچاق چی های ما ارتباط دارند. وگرنه اصلا تو کشور ما مسئله حادی به اسم اعتیاد وجود نداره. فاصله طبقاتی و فقر مثل همه کشورهای جهان سوم هست ولی بدتر از اونها نیست.میگه آمریکائی ها همیشه علت مشکلات و مسائل خودشون را به کشورهای دیگه نسبت میدهن و همیشه دنبال بهانه ای برای چاپیدن هستن و تو منطقه ما اسمش مبارزه با قاچاق کوکائینه.
خیلی از حرفای دوست من که از قضا استاد دانشگاه کلمبیا هم هست و هفته دیگه برمی گرده کشورش درسته ولی نمی دونم چرا بهش نگفتم که پس تکلیف قصه های مارکز و گزارش یه آدم ربائی و گزارش یه قتل چی میشه؟! چون اونوقت فکر می کرد حتما من هم مثل بقیه اعتقاد دارم که کلمبیا کشور آدم رباهاست!....کلمبیائی هائی که من تاکنون دیدم همه شون مثل مردم های دیگه بودن! ....
و یه سوال دارم: آیامهاجرها نماینده سطح فرهنگ عمومی مردمشون هستند؟ میشه از لحاظ آماری و علمی برای قضاوت و نتیجه گیری استفاده کرد؟!قدیم ها معنی مهاجر این بود که فرد مهاجر نمی تونست وضعیتی را که در محل خودش داشت تحمل کنه و یا احساس راحتی با موقعیتش نمی کرد. ولی اینروزها چی؟
من فقط موقعیت ها را می نویسم.
یه مسئله ای هم همین الان اومد تو ذهنم! که اینطوری جمعش می بندم
هیچ جای دنیا روشنفکران نماینده مردم خودشون نیستند ولی دورنما و آینده ملت شون می تونند باشند و می تونند معیاری برای موقعیت یه جامعه باشند .
نمی دونم چقدر دارم در این مورد درست فکر می کنم ولی حتما یه روزی بیشتر روش فکر می کنم