ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

8 شهریورماه 1392

دیشب خیلی زود خوابیدم. یعنی حدودهای ده و نیم شب. فیلم A SINGLE MAN را گذاشتم تماشا کنم که خوابم گرفت. عوضش صبح ساعت 5 بیدار شدم وفیلم را سرحال و ناخواب آلود! تماشا کردم. فیلم خوبی بود. از اول تا آخرش هم دیالوگ داشت و میبایست حواست را جمع میکردی تا جمله ای را از دست ندهی.  

A Single Man2009 PG 100 minutes

This stream-of-consciousness drama centers on a day in the life of a gay college professor who's reeling from his longtime lover's recent death.More Info

Starring:Colin FirthJulianne Moore
Director Tom Ford من فیلم را دوست داشتم و حاضرم که او را دوباره ببینم. بازی کلین فرث بسیار عالی بود. این همون کسی هست که تو فیلم سخنرانی شاه بازی کرده بود.
صبح می خواستم کاررا زودتر شروع کنم بنابراین ساعت هفت که بلند شدم نرفتم شنا! صبحونه خوردم و به اوضاع آشپزخانه رسیدم و رفتم سراغ کامپیوتر برای کار. تا ده و نیم یکسر کارکردم و بعد زدم بیرون برای پیاده روی کنار ساحل. دیشب تا صبح بارون زده بود و هنوز هم نم نمی می اومد و همه جا بسیار تر و تازه و انرژی بخش شده بود.نگاه کردن به ابرها و اقیانوس و مه روی کوهها همه خستگی ها را از تن برون میکرد. برگشتم و دوباره کاررا ادامه دادم تا ساعت یک و نیم و بعد سالادی که خودم درست کردم و ناهار چرب و چیل ولی خوشبختانه بدون گوشت و مرغی که بیانکا پخته بود را خوردم و  روی کاناپه دراز کشید م و با سی ان ان که سعی می کرد بصورت هیجان انگیزی از سوریه و تصمیم به حمله  حرف بزنه چرت بیست دقیقه ای زدم!  همون لحظه فکر کردم که چه قشنگ دنیا را از مصر کشیدن بیرون و بردن سوریه!! دیگه نیازی نبود که تناقص دمکراسی و کودتا و غیره را پاسخگو باشند! سخت بود جمع و جور کردن ترکیه و قطر و عربستان و امارات را که موضع های متضادی در قبال تحولات مصر داشتند و نیز خودشان که به هر دو طرف درگیر در مصر اطمینان داده بودند که با آنها هستند! هم خیال مرسی راحت بود که غرب را پشت خودش داره و هم ارتش آسوده خاطر که باهاش مقابله نخواهند کرد! 
خلاصه با موضوع سوریه یه دنیائی را از عذاب وجدان و چه کنم نکنم راحت کردند! 
بلند شدم یه چائی گذاشتم  و دوباره پشت کامپیوتر و کار تا ساعت شش و نیم. و بعدهم مثل روزهای گذشته یه پیاده روی کیفورانه سلانه سلانه یک و نیم ساعته کنار ساحل و تا جای همیشگی. اصلا دلم نمیخواست تموم بشه. به درد کف پا هم زیاد اهمیت نمیدادم. خب چکارش کنم وقتی با من راه نمیاد؟! بابا من که چیز زیادی نمی خوام فقط پای سالم و خوب برای رفتن و رفتن و رفتن.! و البته گاه گاه ایستادن و مکث کردن. به عقب نگاهی انداختن و خیره شدن به افق های دور دست! و بعد فقط جلوی پا را دیدن. نزدیکترین هایی را که میشه دید. نزدیکترین هایی که همیشه دیدنشان را از دست داده ایم و همچنان عادت نداریم که ببینیمشان!  صحبت فقط صحبت راه نیست صحبت همه رابطه ها و دوستی ها هم هست. رابطه های که همیشه به بودنشان زیادی اطمینان داریم و برایشان وقت نمی گذاریم!