ﻧﻤﻴﺸﻪ اﺯ ﻛﻴﻨﻪ ﻭاﻧﺘﻘﺎﻡ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ و ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻮﺩ! ﻧﻪ ﺗﺎ ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮ ﻗﻠﺐ و ﻗﻠﻤﺖ ﻫﺴت ﺗﻮ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻫﻴﭻ ﺁﻳﻨﺪﻩ اﻱ ﻧﻤﻴﻮﻧﻲ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺭا ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﻲ.

حتما انتقاد و انتقاد ازخود و بالا بردن سطح پذیرش آن در فرد و جامعه از مهم ترین و راهگشا ترین خصوصیات انسان نوین و متکامله.

4 آذرماه 1392

امروز صبح هم مثل دیروز آفتابی بود! و من هم مثل دیروز و روزهای دیگه از خواب که بلند شدم رفتم شنا. شنا تو استخری که معمولا توش تنها هستم و حسابی میتونم بار خودم کیف کنم. فکر کنم. مرور کنم و خستگی های همه روز گذشته را از تن به در کنم. تنی که هر روز صبح با درد بیدار میشه که البته من دردرش نمیدانم! صدای استخوان هایی ست که دوست دارند توجه مرا جلب کنند که به رقص ماهیچه ها دعوت شان کنم!

نمیدونم این آرامش و لذتی را که شنا در طول و عرض استخر به من میده و اون روی آب خوابیدن و حتی اون راه رفتن های توی آب و حرکات کششی کردن را چگونه توصیف کنم؟! فقط آرزو میکنم که این امکان برایم همچنان برقرار باشه و من هم سلامت برای بهره بردن از آن.

دیشب مهمانی کسل کننده ای بود! نه خیلی کسل نشدم! نگذاشتم که کسل شوم ولی دلم میخواست زودتر برگردم خانه. برگردم و به گزارش های روزانه اش گوش دهم و بهش بگم هیچی اهمیت نداره اونقدر. جدی نیست اونهمه . و بعد اون احساس آرامش کنه . چشم هاش پرخواب بشه و تو خواب و بیداری حرکات انگشتم را دنبال کنه و بعد من اوطور بیافتم بخواب که نفهمم دیگه بیدار نیستم.

یهو بلندشد و نشست. گفت میرم بخوابم. تو خونه خودم. تخت خودم. تو لباس های راحت. کمکش کردم که بلند بشه. باور نکردم که تو اون یه ذره جا خوابم برده باشه بی اینکه هیچ غلتی زده باشم. اون که رفت من هم لباس هایم را درآوردم.رهایی بعد یه لیوان آب سعی کردم بخوابم راحت!بله سعی کردم. شنا که میکردم  فکر کردم  از چه مرزهایی گذشته ام من! چطور میشه اینهمه را گفت؟ خوشحالم. خیلی خوشحالم.! رهایم رهای رها. سبک سبک.